سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه با همنشینِ بد دوستی کند، ایمن نمی ماند . [لقمان علیه السلام ـ به فرزندش ـ]   بازدید امروز: 2  بازدید دیروز: 3   کل بازدیدها: 85819
 
شهادت راه انبیاء است
 
خاطرات شهید صیاد شیرازی
نویسنده: محمد نظام آبادی(یکشنبه 87/7/7 ساعت 11:42 صبح)

دعای قنوت :

خیلی اشکش را نگه می داشت  ، توی چشمش ، همسرش فقط یکبار گریه اش را دید ، وقتی امام رحلت کرد . دوستش می گفت : « ما که توی نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد اما صیاد تو قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست . بارها می شنیدم که می گفت  ( اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای ) بلند هم می گفت از ته دل ... ».

 

نگقتن بسم الله :

 

اوایل جنگ بود . در جلسه ای بنی صدر بدون « بسم الله » شروع کرد به حرف زدن ، نوبت که به صیاد رسید به نشانه ی اعتراض به بنی صدر که آن زمان فرماده کل قوا بود ، گفت :« من در جلسه ای که اولین سخنرانش بی آنکه نامی از خدا ببرد ، حرف بزند ، هیچ سخنی نمی گویم . »

 

امداد غیبی :

 

در عملیات طریق القدس ارتش و سپاه که با هم دو لشگر و اندی داشتند ، برای حمله به دشمن به 110 هزار گلوله فقط از یک نوع مهمات نیاز داشتند و ما از این نوع گلوله فقط سیزده هزار تا داشتیم . وقتی آن برادر مسئول آتش ، این برآورد علمی را به ما نشان داد ، اصلا نفهمیدیم چطور شد که گفتیم : شما بقیه کار ها را بکنید ، مهمات در راه است و می رسد . بلافاصله به خدا پناه بردیم که خدایا این چه بود که ما گفتیم . فقط همین را بگویم تا موقعی که بچه ها بستان را گرفتند تا آن موقع ، آن برادر مسئول آتش یادش رفته بود که مهمات چه شد ؟

 

پول :

 

می گفت : « پول برای من با کثافت فرقی نمی کند » . الان کسی این حرفها را باور نمی کند ، اما علی بعد ازپیوستن به دانشگاه افسری ، همه حقوق خود را به من می داد می گفت : مادر ، من یک جور گلیم خود را از آب بیرون می کشم ، اما شما 5 تا پسر و 2 تا دختر دارید. البته بعد از ازدواج نیز باز بخشی از حقوقش را برای ما می فرستاد و تا وقتی شهید شد ای مقرری قطع نمی شد. علی می گفت بابا چطور با این حقوق ناچیز بازنشستگی که تازه همین چند وقت پیش شد 120 هزار تومان ، می توان این خانواده شلوغ و پر رفت و آمد را بچرخاند .

 

مزد :

 

قرار بود صبح روز عید غدیر برود به خدمت آقا و درجه ی سرلشگری اش را بگیرد . همه تبریک گفتند خودش می گفت : «  درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانی نیست و قتی آقا درجه را روی دوشم بگذارند . حس می کنم ازم راضی هستند . وقتی ایشان راضی باشد امام عصر ( عج ) هم راضی اند . همین برایم بس است . انگار مزد تمام سالهای جنگ را یکجا بهم داده اند .»

 

بهشت زهرا (س) :

صبح روز بعد از خاکسپاری ، خانواده اش نماز صبح را خواندند و از آن طرف رفتند بهشت زهرا(س) ، سر قبر صیاد . اما پیش از آنها کسی دیگری هم آماده بود آقا که گفت « دلم برای صیادم تنگ شده ، مدتی است ازش دور شده ام . »

 

عزیزان این ها تنها قسمتی از خاطرات این صیاد دلهای ما جوانان بود چند تا خاطره دیگه هم براتون بعدا انشاالله می زارم .             

روحش شاد و یادش گرامی .

صلوات



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
موسسه فرهنگی هویزه
کتابخانه هویزه
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده ||
زندگینامه شهید مرتضی آوینی از زبان خود
زندگینامه شهید مرتضی آوینی
زندگی نامه شهید چمران
زندگی نامه شهید مهدی فلاحت پور
زندگینامه شهیدمحمّد قدردانی پاریزی
زندگی نامه شهید سعید یزدان پرست
فرازی از زندگینامه شهید سید محمد حسین علم الهدی
خاطراتی از شهید کاوه
100خاطره از شهید چمران
خاطراتی از شهید باکری
خاطرات شهید آوینی
خاطرات شهید صیاد شیرازی
شهید خلبان احمد کشوری
گزیده ای از دفتر مناجات نامه شهید محمّد قدردانی پاریزی
وصیت نامه شهید چمران
وصیت نامه شهید ناصر کاظمی
وصیتنامه سردار شهیدمهدی باکری
وصیت نامه سردار شهید محمّد باقر مشهدی عبادی
فرازهایی از وصیت نامه شهید محمد ناصر اشتری
وصیتنامه سردار رشید اسلام شهید علی اکبر رهبری
وصیت نامه شهید محمود دولتی
وصیت نامه شهید محمّدرضا مهر پاک
وصیت نامه سردار شهید حمید باکری
وصیت نامه شهیدمحمّد قدردانی پاریزی
وصیت نامه شهید رضا کچوئی
فرازهایی از 14 وصیت نامه شهید(1)
فرازهایی از 14 وصیت نامه شهید(2)
فرازهایی از 14 وصیت نامه شهید(3)
فرازهایی از 14 وصیت نامه شهید(4)
فرازهایی از 14 وصیت نامه شهید(5)
فرازهایی از 14 وصیت نامه شهید(6)
فرازهایی از 14 وصیت نامه شهید(7)

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
شهادت راه انبیاء است
محمد نظام آبادی

|| لوگوی وبلاگ من ||
شهادت راه انبیاء است

|| اوقات شرعی ||